"رشد اقتصادی نظام تأمین اجتماعی مبتنی بر موازنهء دریافتها و پرداختها،از دیدگاه دیگر کارشناسان هم آثاری منفی در زمینهء رشد اقتصادی به بار خواهد آورد: *حق بیمههای فزاینده برای تأمین اجتماعی(که در بسیاری از کشورها بیش از 52 درصد کارمزدهاست)ممکن است موجب افزایش بیکاری شود؛ *بازنشستگیهای زودرس(و اغلب زیر سن شصت سالگی)عرضهء نیروی انسانی کارآزموده را کاهش خواهد داد؛ *پرداخت مستمری به نخستین نسل بازنشستگان و ادامهء پرداخت مستمریهای گوناگون به نسلهای بعدی ممکن است تأثیرات نامطلوبی در پساندازهای خصوصی به بار بیاورد؛ *تراکم بدهی ضمنی دولت از بابت مستمریها،و نیاز به پرداخت این بدهیها ممکن است توانایی دولت را برای فراهم ساختن یا برآوردن دیگر نیازمندیهای عمومی کاهش دهد. آیندهء مبهم دولت رفاهپرور نظامهای تأمین اجتماعی تقریبا تمام کشورهای دنیای امروز،صرفنظر از توسعهیافته بودن یا نبودن جامعههای آنها،با دو نوع فشار اجتنابناپذیر و در عین حال متناقض روبهرو شدهاند: 1-فشار فزایندهء تقاضاهای گسترشیابنده از سوی لایههای میانی و پایینی جامعهها برای تعمیم برنامههای حمایتی و تأمینی گوناگون که دولتها در طول دهههای گذشته به دلایل مختلف به مرحلهء اجرا درآوردهاند؛برنامههایی که در آغاز بیشتر به دلایل سیاسی یا بنابر«مصلحت روز» مطرح شدهاند،ولی امروز ضرورتهای اجتماعی و اقتصادی گریزناپذیر تکمیل و توسعه و تعمیم آنها را مقاومتناپذیر ساخته است،و؟؟؟ 2-بحرانهای مالی مزمنی که به تقریب تمام انواع برنامههای جاری تأمین اجتماعی را در برابر بنبستهایی قرار داده است که عبور از آنها با راه و روشهای موسوم تا امروز امکانپذیر نیست ولی ادامهء آنها نیز در چارچوب ظرفیتها و منابع مالی موجود ممکن به نظر نمیرسد."